سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محض تنوع

محض بیخوابی دیشب جودی

ساعت یه ربع به سه صبحه!

درحال خلوت کردن دور و برمم! آخرین نفر داره قلع و قمع میشه!

شهاب رمضانی میگوشم، با تنظیم دوست‌داشتنی سیروان خسروی...

همین الان یه پشه رو، رو لباسم کُشتم! مث این پشه میکشمت ای احساس...

رسید به آهنگ موردعلاقه‌ام، به احترامش می‌شینم رو تختم، صاف، بدون قوز. دراز کشیده بودم و به سقف نگاه می‌کردم، حالا دارم به روبرو نگاه میکنم...

حس می‌کنم بهترم...

رسید به آهنگی که با بهنام صفوی خونده، یاد یاسمن افتادم که می‌گفت مردم با ابی و داریوش آروم میشن، ما با شاهین نجفی! خنده‌ام گرفته که منم دارم با چی آروم می‌شم! :D

عاشق آهنگاییم که بدون تکرار یه ترجیع‌بند، بار کل آهنگو به‌دوش می‌کشن، ازشون دیرتر خسته می‌شم! مهدی یراحی داشت می‌رفت که بزنه تو گوش یکی از آهنگای این شکلی که یه بیت تکرار شد!

حراج رو باحال خونده، بازم تنظیم سیروان... «من عتیقه‌ام، تو عتیقه فروش، منو ارزون به هرکسی نفروش!» ایول!

چشام سنگینه، ولی روحم سبکه، چون خالیش کردم، از وجودش، سبُکم..

سه و نیمه، تصمیم به فراموش کردن یه آدم و عملی کردنش درعرض نیم ساعت! نگرانشم، نگران روحم...


پ.ن:

بابای با مسئولیت مریض شدم، کارم به جاهایی که تا حالا نرفته بودم کشیده شد!!! کجا بودی؟!!! غرق روزمرگی‌هات، مثل عموی جولیا! دقیقا مثل بابالنگ دراز...

پایه باشی وبلاگو بکنیم شبیه نامه‌های جودی به باباش و جوابای باباش بهش، هان بابای پرمشغله؟!!!


محض دلتنگی برای جودی

    نظر

دو روزه رفتی از پیشم

دو قرن خسته و تنهام

دو سال انگار شده دوریت

 چقدر تاریکه این شبهام

چه احساس بدی دارم  

چه احساس بدی دارم

هوا روشن شده انگار  

هنوز بیداره بیدارم

خواب به چشمام نمیاد  

دلم صداتو باز می خواد

لعنت به این ثانیه­ها

آخه چجور دلت میاد؟

 

چقدر ثانیه‌ها نامردند

گفته بودند که برمی‌گردند

برنگشتند و پس از رفتنشان

یک‌به‌یک عقربه‌ها می‌گردند

و این ثانیه‌های بیرحم

چه بلایی به سرم آوردند

ز چه رو سبز بنامم به دروغ

لحظه‌هایی که یکایک زردند؟