محض دلتنگی برای جودی
دو روزه رفتی از پیشم
دو قرن خسته و تنهام
دو سال انگار شده دوریت
چقدر تاریکه این شبهام
چه احساس بدی دارم
چه احساس بدی دارم
هوا روشن شده انگار
هنوز بیداره بیدارم
خواب به چشمام نمیاد
دلم صداتو باز می خواد
لعنت به این ثانیهها
آخه چجور دلت میاد؟
چقدر ثانیهها نامردند
گفته بودند که برمیگردند
برنگشتند و پس از رفتنشان
یکبهیک عقربهها میگردند
و این ثانیههای بیرحم
چه بلایی به سرم آوردند
ز چه رو سبز بنامم به دروغ
لحظههایی که یکایک زردند؟